غالیان و اندیشه تحریف قرآن(3)


 






 

موضوع شناسی و روایات تحریف
 

پی بردن به این که روایت تحریف، بیش تر درباره چه موضوعاتی هستند، اهمیت بسزایی دارد؛ چرا که نوع ادعاهای مطرح شده در مورد حذف قسمت هایی از قرآن( تحریف به نقیصه) می تواند حاکی از حاکمیت جریان خاصی بر روند جریان تحریف باشد.
با توجه به کثرت روایات موهوم تحریف(حدود 1064روایت)، اعلام هرگونه نظری در این باره نیازمند آمارگیری دقیقی است. در اینجا نیز به دنبال یافتن نمونه مطلوبی برای آمارگیری، به این نتیجه رسیدیم که پر روایت ترین آیاتی را که نسبت به آنها ادعای تحریف شده است، گردآوریم و از طریق مطالعه این نمونه آماری، به جمع بندی نسبتا جامعی دست یابیم.
برای این منظور، تک تک آیات، ملاحظه گردیدو با توجه به روایات مربوط به هر کدام، نتایج به شرح جدول ذیل به دست آمده است:

ردیف

سوره

آیه

عبارت اصلی

مدلول روایات

تعداد روایات

1

حج

52

من رسول و لانبی

من رسول و لا نبی و لا محدث

27

2

تکویر

8

الموءده

الموده

20

3

صافات

130

اِل یاسین

اِل یاسین آل محمد و یاسین اسم محمد(ص)

18

4

بقره

238

صلوه الوسطی

صلوه الوسطی و صلاه العصر

17

5

اعراف

172

الست بربکم

الست بربکم و محمد رسولی و علی امیرالمومنین

14

6

حجر

41

صراطٌ عَلَیَّ

صراط عَلِیَّ

14

7

مائده

67

بلغ ما انزل الیک

بلغ ما انزل الیک فی علی

12

8

آل عمران

33

آل ابراهیم

آل ابراهیم و آل محمد

12

9

حمد

7

صراط الذین انعمت علیهم غیر المغوب علیهم و لاالضالین

صراط من انعمت علیهم غیرالمغوب علیهم و غیرالضالین

12

10

نساء

59

الی الله و الرسول

الی الله و الی الرسول و الی الولی الامر منکم

11

با توجه به جدول فهرست پر روایت ترین، نتایج زیر قابل انتزاع است:
آیات مورد ادعا در اجزای مختلف قرآن پراکنده اند و در یک محدوده خاص قرارنگرفته اند.
در شش مورد از ده مورد، ادعای اسقاط در آیه به صورت صریح مشاهده می شود:(شماره 1 و 4 و 5 و 7و 8 و 10).
در اکثر موارد(یعنی هشت مورد از ده مورد)، (1) مدلول روایات تحریف، با موضوعاتی در مورد امامت گره خورده است و این مهمترین و گویاترین نتیجه این جدول است. این موضوع به استثنای موارد 4 و 9، در همه موارد قابل مشاهده است. در مورد اول، ادعای اسقاط «محدث» در ارتباط با مفهوم اهل بیت (ع) است. «مودّه» در مورد دوم، هم به مودت اهل بیت اشاره دارد. تفسیر «آل یس» به «آل محمد» در مورد سوم نیز صراحت در این موضوع دارد. اضافه شدن عبارت «محمدرسولی و علی امیرالمومنین» در مورد پنجم هم همسو با موضوع ولایت است. تبدیل «عَلَیّ» به نام «عَلیّ» در شماره ششم نیز دال بر همین مراد است. اضافه شدن نام «علی» در شماره هفتم بر همین مبناست. ادعای اسقاط «آل محمد» در مورد هشتم نیز مربوط به همین موضوع است وبالاخره اضافه شدن «و الی اولی الامر منکم» در مورد آخر، کاملا با موضوع ولایت مرتبط است.
علاوه بر نمونه ارائه شده، با ملاحظه مجموعه روایات تحریف در کتاب فصل الخطاب و بررسی دلالی و محتوایی آنها، نتایج زیر به دست آمده که قابل ملاحظه است:
از مجموع هزار و اندی روایت، حدود 170 روایت به حذف نام علی (ع) و مشابهات آن، نزدیک 140 روایت به حذف عبارت « آل محمد» و مشابهات آن دلالت داشت و بیش از هفتاد روایت نیز در ارتباط با مسائل کلی امامت و ولایت بود.
دقت در این آمارگیری نشان می دهد که مجموع روایات مورد اشاره که به نحوی با نظریات افراطی گرانه غالیان همراه است- رقمی بیش از یک سوم تمامی روایات تحریف را تشکیل می دهد.(380روایت از 1062 روایت )
آمار به دست آمده از این نگاه کلی به روایات؛ مؤید نتیجه به دست آمده از نمونه آماری قبلی است و بیش از پیش فرضیه مطرح شده در ابتدای تحقیق را تقویت می کند و به نقش غالیان در دامن زدن به این روایات اشاره می کند.
شاید احاله کلام از این پس به خواننده، و اجازه قضاوت به وی نسبت به اظهار نظر در این خصوص منطقی تر باشد؛ چه آن که نتایج حاصل از بررسی ها، با صراحت تمام بر این مطلب تکیه دارد که قسمت عمده روایات تحریف بر محور موضوعاتی چون اهل بیت، ولایت، امامت و اسامی ائمه (ع) استوار است؛ موضوعاتی که با عقاید، اعمال و رفتار و انگیزه های غالیان ارتباطی تنگاتنگ دارد. حال، اگر روایات منتقل شده از منابع اهل سنت به مجموع روایات تحریف را نیز جداگانه در نظر بگیریم، نتیجه حاصل شده با شدت تمام تقویت می شود؛ چرا که نسبت به باقیمانده روایات – که به موضوع خاصی ارتباط ندارند نیز تحلیلی این گونه می توان ارائه داد که این روایات را نیز غالیان به منظور زمینه سازی برای روایات مورد نظر خود نقل می کردند.
دراینجا بازهم، قبل از آن که در مقام نتیجه گیری نهایی باشیم، براین نکته تاکید داریم که تنها استنباط فوق، نباید رهنمون ما در جهت انحراف از مسیر حقیقت و رسیدن به نتایجی سطحی و غیرمنطقی باشد.

انگیزه های غالیان از طرح مساله تحریف
 

این که چه عامل و یا عواملی در ترغیب غلات نسبت به نشر روایات تحریف موثر بوده است، امری بسیار مهم و نیاز به آسیب شناسی جدی دارد. ما دربررسی خود در این آسیب شناسی به این انگیزه ها پرداخته ایم و آنها را ضمن دو دسته انگیزه های اصلی و فرعی بررسی می کنیم:

انگیزه اصلی(واکنش سیاسی)
 

به نظر می رسد درگیری ها و منازعات سیاسی بین گروه های شیعه وسنی، غلات را به وادی ادعای تحریف قرآن کشانده است و طرح مساله تحریف، واکنشی به فضای سیاسی جامعه بوده است.
محوریت امامت در اندیشه شیعه، از دغدغه های بسیار کهن شیعه است. این اهمیت باعث گردید تا تمام سعی متکلمان امامی بر اثبات این مساله متمرکز گردد. آنچه که امامیه برآن پای می فشارند، وجود نص موید برتایید امامت علی(ع) است؛ به عنوان مثال برخی آثار جدلی امامیه با معتزله در قرون دوم و سوم نشانگر وجود چنین منازعاتی در این مساله است.(2) اثبات امامت حضرت علی (ع) و رد ادعاهای ارائه شده در اثبات خلافت ابوبکر، عمر و عثمان توسط شیعه شیعه را، در نهایت، در برابر این سوال متکلمان اهل سنت قرارمی داد که اگر امامت علی(ع) امر مهمی است، چرا در قرآن از آن یاد نشده است.
بازتاب این مساله در اندیشه امامیه به صورت پدیدآمدن اتهام تحریف به قرآن و مصاحف جمع آوری شده در زمان خلیفه اول و سوم جلوه نمود و در سطح افراطی تر، به صورت ادبیات مطاعن نگاری و خرده گیری برخلفای سه گانه ظاهر شد.
پیروان مذاهب غلات، معتقد به تحریف قرآن موجود هستند و می گویند تدوین و جمع آوری قرآن موجود، در عصر عثمان صورت گرفته و بسیاری از آیات آن، ازجمله آیات مربوط به فضایل علی بن ابی طالب(ع) و خاندان وی تحریف و حذف گردیده اند و تنها مصحف کامل، همان مصحفی است که به وسیله امام علی (ع) تدوین یافته و حضرت رسول اکرم(ص) آن را به دخترش فاطمه بخشیده و این، همان مصحفی است که از امامی به امام دیگر منتقل شد است. (3)
ابن واضح یعقوبی(مورخ معروف شیعی) می نویسد:
شیعیان غالی برای از حجیت انداختن عثمان در سال 398 نسخه ای از مصحف عبدالله بن مسعود را بر مصحف عثمان ترجیح دادند و این اختلاف، باعث شد که علمای اهل سنت در آن عصر به ریاست فقیه شافعی، ابوحامد اسفراینی محکمه ای تشکیل داده و به سوزاندن آن نسخه حکم کنند.(4)
متکلمان شیعی، با استناد به گزارش های تاریخی و همچنین سایر روایات اهل سنت – که جمع آوری قرآن را به خلیفه اول وسوم نسبت می دهند- از علت از بین بردن مصاحف دیگر جز مصحف عثمان سوال می کنند. استدلال متکلمان شیعه این است که اگر در این مصاحف، چیزی جز همین آیات موجود در مصحف عثمانی نبوده است، چرا باید آنها سوزانده شوند.
مرحوم آیه الله بروجردی نیز در این باره دیدگاه قابل توجهی ارائه کرده اند. به عقیده ایشان کتاب خدا در زمان پیامبر مدون شد بود و روایاتی که از عامه و خاصه درباره تدوین قرآن پس از وفات پیامبر(ص) نقل شده مجعول است. عامه برای بیان فضل ابوبکر و عمر و خدمت آنان به اسلام، احادیث تدوین قرآن در زمان ابوبکر با اشاره عمر را جعل کرده و از سوی آنان، این روایات به خاصه انتقال یافته است. خاصه نیز در مقابل روایات جمع قرآن به دست حضرت امیر(ع) رابه گونه ای نقل کرده اند که از آن انکار حضرت نسبت به خلافت ابوبکر استفاده می گردد. البته این گونه روایات را عامه نیز نقل کرده اند، ولی به گونه ای که از آن خانه نشین شدن حضرت و عدم حضور برای بیعت با ابی بکر را توجیه کنند.(5)
مرحوم آیه الله بروجردی، جمع قرآن به دست حضرت امیر(ع) را به شدت انکار کرده، می فرمودند که روایات را در این زمینه عامه و خاصه جعل کرده اند. صدر این احادیث را عامه جعل کرده اند تا علت بیعت نکردن آن حضرت را در آغاز توجیه کنند و ذیل آن را خاصه جعل کرده اند. با این هدف که بر عامه احتجاج کنندکه آن حضرت قرآن را جمع آوری کرد، ولی حاکمان وقت آن را نپذیرفتند.(6)
گفته شده که به دلیل تلاش های مداوم گروه های غلو در داخل جامعه شیعه، تمام مطالب مربوط به این موضوع(تحریف) به شکل شگفت انگیزی در نیمه نخست قرن سوم هجری بر مبنای روایات مورد پذیرش رجال اهل سنت شکل گرفت. غلات تلاش های بیشتری در مورد مشابه- که نام علی(ع) یا اشاره ای به اهل بیت پیامبر می توانست در آیه اضافه گردد- انجام دادند؛ به منظور طرح این ادعا که مورد یا مواردی به عمد از قرآن حذف شده اند.(7)
اتان کلبرگ هم می نویسد:
بحث درونی و اختلاف درجامعه امامیه نسبت به قرآن تدوین شده در زمان عثمان راه آورد تاریخی پیچیده سیاسی و دینی شیعه است. ناامیدی ناشی از شکست علی(ع) برای به دست گیری خلافت بعد از وفات پیامبر و جانشینان او، ریشه در اتهامات پی در پی علیه سه خلیفه اول بوده است. این روایات ناظر به تحریف و حذف، حتی اگر اکثرش جعلی باشند که حذف های عمدی در قرآن صورت گرفته، ناشی از ناامیدی عمیق و بازتابی از دیدگاه های میان امامیه است.(8)
براین اساس، برخی مطالب روایات شیعی از روایات اهل سنت گرفته شده است که در آنها گفته شده نام علی در برخی آیات بوده و بر ضد استدلال اهل سنت، مورد استفاده قرار گرفته است. این گونه روایات، مبنایی برای جعل احادیثی قرارگرفت که براساس آن ادعا می شده نام علی در قرآن ذکر شده است.
درواقع، می توان گفت که ادعای تحریف قرآن از سوی غالیان، اهرمی سیاسی برای تضعیف جبهه مقابل بوده است؛ چرا که آنها از این اخبار در منازعات بین شیعه و سنی استفاده می کردند. چنین انگیزه ای به صورت جدی در مورد فعالیت های غالیان قابل طرح است.

انگیزه های فرعی
 

1. افراط در محبت
 

اصل پدیده غلو، درمیان مردم، از یک منشا روانی –عاطفی سرچشمه می گیرد؛ به طوری که هر فرد یا گروه اجتماعی سعی دارد برای توجیه عقیده خود، آن را از حد خود فراتر وانمود کند. غلو نزد برخی، ناشی از عشق و شیفتگی درحق معشوق است که در نتیجه آن، فرد ناخواسته در حق معشوق خود و اوصاف و ابعاد وجودی او غلو کرده و این غلو را امری حقیقی و واقعی می شمارد. اساس این شگفتی، مبتنی بر برتری معشوق از هر حیث است و اگر عینا آن را مشاهده نکند برای او می سازد. در روان شناسی شخصیت، به این وضعیت نفسانی، «ادراک دلخواه» گفته می شود که نوعی روش سازگاری و دفاعی نزد انسان هاست.(9)
در مورد غلات منسوب به شیعه نیز باید گفت که این گروه به دلیل افراط در محبت به این وادی افتاده اند؛ چراکه این منشا روانی- عاطفی در بسیاری از شیعیان ساده دل وجود دارد و آنان را وادار به غلو درباره اهل بیت (ع) می کند و گاهی معجزات و کراماتی به آنان نسبت می دهند که واقعیت تاریخی ندارد .(10) دربرخی از روایات، حضرت سجاد (ع)، علت غلو را دوست داشتن زیاد مطرح می کند. آن حضرت می فرمایند:
یهودیان از بس، عزیز را دوست داشتند او را پسر خدا دانستند و مسیحیان، نیز، از شدت علاقه به حضرت عیسی(ع) او را پسر خدا خواندند، درحالیکه عزیز و مسیح ازآنان برائت جستند و نیز آنان پیروان عزیز و مسیح نبودند. همچنین گروهی از شیعیان، از شدت محبت به ما، ما را از حد خود فراتر بردند. درحالی که نه آنان از ما هستند و نه ما از آنها.(11)
ادعای تحریف قرآن و حذف کلماتی چون اسامی ائمه(ع) می تواند در همین زمینه تحلیل شود؛ با این توضیح که دوستی ائمه(ع) موجب شده است تا عده ای به چنین روایاتی دامن بزنند و با وارد کردن چنین اتهام بزرگی به قرآن به اهداف عاطفی و غیرعقلانی خود برسند.
محقق عالی قدر سلطان الواعظین می نویسد:
عده دیگری از جاعلان حدیث، غلات بوده اند که به نام علی(ع) جعل حدیث می نمودند. به خیال فاسد خود، مقام مقدس آن حضرت را بالا بردند؛ ازجمله اخبار، این که نقل نموده اند: مخالفان حضرت علی(ع) این قرآن را فاسد نموده اند و قرآن حقیقی، خدمت مولی امیر المومنین(ع) بوده است و بعد هم در دست ائمه طاهرین محفوظ است و از دسترس عموم مسلمانان خارج است در زمان ظهور حضرت مهدی(عج) ظاهر می گردد.(12)

2. جهل و ناآگاهی
 

می تون به جهل و ناآگاهی مردم هم به عنوان زمینه ای مهم در توسه وبسط روایات تحریف اشاره کرد؛ چنان که در برخی از روایات شیعه، جهل و ناآگاهی مردم به عنوان یکی از علل غلو ذکر شده است. حضرت امام رضا(ع) در این مورد بیانی به شرح زیر دارند:
بعضی از مردم ساده دل، معجزات و کرامات فراوانی از ائمه(ع) مشاهده می کردند و چون نمونه آنها را از مردم عادی ندیده بودند، تصور می کردند که حتما صاحب این معجزات دارای مقامی برتر از مقام بشری است و به این ترتیب، به خدایی ائمه یا حلول روح خدایی در آنها قایل می شدند.(13)
نمی توان انکارکردکه غالیان شیعه به گونه ای، با ائمه اطهار(ع) و اصحاب ایشان در ارتباط بوده اند و پذیرفتنی است که عظمت معنوی و علمی، کرامت های نفسانی، تاثیرات بیانی، قدرت استدلال و رسایی زبان این بزرگواران و اتصال نسبی آنان با پیامبر چه بسا برخی را نسبت به آنان، و البته برخلاف خواست آنان، دچار انحراف و کج فهمی کرده باشد.(14)

روش های غالیان در طرح مسأله تحریف
 

شناخت راه ها و شیوه هایی که در مورد نحوه تاثیرگذاری غالیان در حوزه روایات تحریف به کار می گرفته اند، مهم است و می تواند مورد توجه قرارگیرد. در اینجا به این روش ها اشاره می کنیم:

1. تاویل باطل
 

تاویل قرآن از جمله عقاید شیعه است که غالیان برای توجیه عقاید باطل خود و همچنین جذب طرفداران اهل بیت عصمت به سوی خود از آن استفاده کرده اند.
تاویل در لغت، از «اول» به معنای بازگشت، گرفته شده است.(15) طبق بسیاری از احادیث شیعه، هم آیات قرآن ظاهری دارند و باطنی.(16) به بیان معنای ثانوی آیه، «بطن» می گویند که نیازمند تاویل است. ظاهر آنها همان است که همه کس می تواند آن را بفهمد، اما باطن قرآن را جز افرادخاصی نمی توانند درک کنند. دربعضی روایات آمده است که خداوند، علم تنزیل(ظاهر قرآن) و تاویل را به پیامبر اکرم(ص) تعلیم فرمود و آن حضرت این علم رابه حضرت علی(ع) آموختند.(17) در روایات دیگر نیز، ائمه (ع) بیان کرده اند که «ماییم راسخان در علم».(18)
براین اساس می توان گفت چون تاویل در حقیقت، دانستن معنای اصلی آیه و بطن آن است، جز از طریق راسخان در علم – که پیامبر و حضرات معصومان(ع) هستند- ممکن نیست؛ اما غالیان -که مسلماً از راسخان در علم نبوده اند- برای رسیدن به مطامع دنیوی خود و با علم بسیار اندک خود، به سراغ قرآن آمده و آیات بسیاری از آن را برخواست ها ،تمایلات و عقاید خود تفسیر کرده اند.
برخی متذکر شده اند که در الکافی، نزدیک به 96 روایت وجود دارند که متضمن تفسیر بیش از یکصد آیه در حق علی و ائمه اطهار(ع) است و گفته شده است که بیشتر آنها به دور از مدلول الفاظ و شیوه قرآنی اند؛ ضمن آن که راویان آنها ضعیف و اهل غلو و متهم به وضع و کذب هستند و نحوه بیان آنها به دور از شان ائمه اطهار (ع) است که بخواهند در آیات قرآنی به گونه ای دخل و تصرف نمایند که درخشش و رونقش را از بین ببرند و فصاحت و بلاغت معجزه گونه آن را مخدوش نمایند.(19)
هرچند نمی توان انکار کردکه آیاتی درحق و فضیلت اهل بیت(ع) واردشده که مستند و مورد اتفاق مسلمانان است، ولی درایت و تیزاندیشی یک محقق اقتضا می کند که این گونه روایات را با وسواس بیشتری مورد دقت قراردهد؛ چنان که یکی از محققان چنین دقتی را به خرج داده است:
امام صادق (ع) در تفسیر آیه 40 سوره نور فرمود: (کظلمات فی بحر لجی). یعنی خلیفه اول و دوم، (یغشاه موج)، یعنی خلیفه سوم، و (ظلمات بعضها فوق بعض)، یعنی معاویه بن ابی سفیان و بنی امیه، (من لم یجعل الله له نورا)، یعنی اگر خداوند برای کسی امامانی را از فرزندان فاطمه(ع) قرارندهد، (فما له من نور)، یعنی در قیامت امامی نخواهد داشت.(20)
این محقق درتوضیح این روایت می نویسد:
چه بسا بتوان روایت هایی را در این باره به صورت نزدیک و موافق منطق و عقل، تاویل و تفسیر کرد، اما این روایت و امثال آن هیچ تاویلی نمی پذیرد و نمی توان اشکالات و عیوب آنها را نادیده گرفت؛ چرا که این تفسیر منسوب به امام، اول این که، به دور از ظاهر آیه است و دوم این که مورد تایید شیوه قرآنی نیست، و سوم این که، بسیار دور از شخصیت و شان والای امام است که بااین تعبیرات به دور از تایید نقل و عقل و به دور از شخصیت و شان والای امام است که با این تعبیرات به دور از تایید نقل و عقل و به دور از منطق و روش ائمه اطهار(ع) ،آیه را به خلفای سه گانه حمل کند. علاوه بر این که، سند این روایت، سهل بن زیاد از محمدبن حسن بن شمون، از عبدالله بن عبدالرحمن اصم، از عبدالله بن قاسم، از صالح بن سهل همدانی است که همه متهم به ضعف، غلو، کذب و دست در احادیث اهل بیت (ع) هستند.(21)

2. نقل روایات سنی
 

یکی از علل پیدایش و گسترش روایات تحریف، مساله انتقال روایت اهل سنت به مجموعه روایات شیعه است؛ اما در مورد این که این انتقال، چگونه صورت پذیرفته است، باید گفت علاوه بر عامل حسن علما می توان به نقش غالیان در این زمینه نیز اشاره کرد. غالیان برای تقویت دیدگاه های خود در مورد ادعای تحریف قرآن، اخبار ساخته زنادقه در مکتب اهل سنت را نیز به مجموعه روایات خود، افزودند.
از دیدگاه علامه عسکری، غالیان نقش موثری در راه یابی مساله اختلاف قرائات موجود در مکتب خلفا به مکتب اهل بیت (ع) داشته اند.(22)
محقق دیگری نیز می نویسد:
عامل دیگر که ظاهرا در ورد این نوع احادیث به ادبیات شیعی سهم داشته- علاقه خاص پیروان برخی جریانات الحادی غلو در میان فرقه های شیعه بوده است. غلات از این اخبار در منازعات بین مذهبی با شیعیان معاصر معتدلشان بهره برداری کرده اند. بسیاری از روایات سنی درباره تحریف قرآن به واسطه راویان حدیثی چون احمدبن محمدسیاری، محمدبن حسن بن جمهور عمی بصری، مفضل بن عمر جعفی، یونس بن ظبیان و منخل بن جمیل بن کوفی به ادبیات شیعه واردشده بود. همه این افراد به خاطر آرای غلو و گرایش های الحادی معروف بودند و به دلیل همین نظریات از جریان غالب تشیع در زمانشان و همچنین در بعد، کنار نهاده شده بودند.(23)
به طور نمونه می توان به روایت زیر اشاره کرد:
عن ابی عبدالله (ع) قال: هکذا انزل الله «لقد جائکم رسول من انفسنا عزیز علیه ما عنتنا حریص علینا بالمومنین رئوف رحیم».(24)
ملاحظه می شود که روایت مذکور، کلمات «انفسکم» ، «عنتم» و «علیکم» را درآیه آخر سوره توبه به «انفسنا» و «عنتنا» و «علینا» تغییر داده است و این تغییر، از نظر مفهومی، در ارتباط با عقاید غلات معنا پیدا می کند. علامه عسکری در مورد این روایت می نویسد:
روایت مذکور در الکشاف(ج2، ص223) هم آمده است و بنابراین می توان گفت که برخی از غلات، این قرائت را از مکتب خلفا گرفته و سندی برای آن ساخته و به امام صادق(ع) نسبت داده اند و آن گاه کلینی، این روایت را از سهل بن زیاد غالی در کتاب الکافی آورده است.

3.جعل و تصرف
 

پدیده جعل، شاخصه مهمی است که باید در ارتباط با فعالیت های غالیان، مورد توجه جدی قرارگیرد. البته شاید برخی جعل حدیث به معنای این که جعل کننده تمام متن حدیث را با معانی و الفاظ آن ساخته و برای آن سندی درست کند، نوعی خیال پردازی بدانند، اما باید اعتراف کرد که در میان روایات تحریف هم، روایاتی وجود دارد که غالیان آن را جعل کرده اند و سپس به مصادر روایی ما راه یافته اند.(25)
برای نمونه، احمدبن محمدبن ابی نصر نقل می کند که موسی بن جعفر(ع) به من مصحفی داد و فرمود: در آن نگاه نکن! من آن را بازکردم و سوره (لم یکن الذین کفروا) را درآن خواندم. در لابه لای آن هفتاد تن از قریشیان را با نام و نشان دیدم. آن گاه امام(ع) پیام فرستادندکه مصحف را باز فرستم.(26)
گفته شده که این حدیث از ساخته های اهل غلواست و در جعلی بودن این حدیث، همین بس که امام(ع) مصحف رابه کسی بدهد، اما به او بگوید، درآن نگاه مکن، که این کاری عبث است، و برفرض اگر چنین کتابی وجود داشته، باید از میراث ائمه(ع) باشد؛ پس چگونه امام(ع) این میراث مهم را به فردی که خویشتن دار نیست می سپارد؟!(27)
شاهد مهمی برای جعل ودست بردن در احادیث، حدیث زیر است. عیاشی از علی بن حسن بن فضال، از حمران بن اعین روایت نموده است که حکم بن عتیبه نقل نموده که وی روایتی از امام سجاد روایت نموده و درآن از علم علی(ع) در آیه ای سوال شده است. چون از او در مورد این روایت سوال نمودم پاسخم را نداد. حمران بن اعین خود به نزد امام باقر و از ایشان در این مورد صحت آنچه که از حکم به روایت دیگران شنیده بود، سوال نمود. حکم گفته بود که منزلت علی همچون منزلت جانشین سلیمان و موسی است درحای که او نبی یا رسول نبوده است. در تایید مدعای خود، حکم آیه ای را این گونه تلاوت کرده است «و ما ارسلناک من قبلک من رسول و لانبی ولامحدث». حمران بعد از این نقل می گوید که امام باقر از چنین قرائتی تعجب نمودند(فعجب ابوجعفر).(28)
صورت دیگر این روایت چنین است: «حمران بن اعین گفته است که به نزد امام باقر رفتم و به او گفتم که حکم بن عتیبه برای ما حدیثی از امام سجاد نقل کرده است که علم علی در آیه ای از قرآن مورد اشاره قرارگرفته است و ما آن را پنهان می داریم و آیه را به صورتی که در روایت قبلی ذکر شده، نقل کرده است.(29)
کلینی این روایات را به صورت دیگری آورده است. وی از قول حمران بن اعین نقل کرده است که وی گفته به نزد امام باقر رفتم. امام به من فرمود که علی فردی محدث بوده است. از نزد حضرت که خارج شدم، پیش یاران خود رفتم و به آنان گفتم که سخن شگفتی را می خواهم برای شما بیان کنم. آنان از من پرسیدند این سخن چیست؟ با آنان گفتم که از امام باقر شنیدم که ایشان گفتند علی محدث است. آنان از من خواستند که به نزد امام رفته و معنای محدث بودن علی را جویا شوم. بار دیگر به نزد امام رفتم و به ایشان گفتم که اصحاب من خواسته اند که از شما درباره معنای محدث بودن علی سوال کنم. امام پاسخ دادند که ملکی با وی سخن می گوید. به امام گفتم: مگر علی پیامبر است؟ امام دست خود را تکان داد و گفتند «او کصاحب سلیمان او کصاحب موسی او کذی القرنین».(30) مقایسه این روایت ها نشان می دهد که راویان، گاه مطالب شنیده شده از دیگرن را به احادیث خود اضافه می کرده اند.

4. نقل روایات مشابه و متشابه
 

غالیان، روایات صحیحی را که نزدیکی معنایی زیاد با حوزه تحریف قرآن می توانست داشته باشد، به گونه ای نقل می کردند که دلالت بر تحریف به نقصان را در پی داشته باشد. به عبارت دیگر، با دخالت دادن برداشت غالیان خود در این گونه روایات، این دسته روایت را با خود همراه می کردند.
پیش تر به این نکته اشاره شد که عالمان امامی در تفسیر آیات، تفسیر آیه را در ضمن تفسیر وارد می کردند. اما تفاسیری این گونه می توانست این گمان را پدید آورد که عبارت داخل شده درآیه، بخش حذف شده از آیه بوده است. حتی از این طریق، این امکان وجود داشته که روایات جدیدی دال بر تحریف جعل شده باشد که اساسا ناظر به تحریف نبودند. این روایات می توانست مورد توجه جریان غلو درمیان امامیه قرار گیرد که می توانستند قراردادن این روایات، ادعای تحریف قرآن را مطرح کنند. این عمل با تغییرات ساده ای در نقل متون کهن تر تفسیری امامی می توانست رخ دهد.
غالیان تمامی روایاتی را که به نحوی می توانست موید نظریات آنها باشد – مثل روایات اختلاف قرائت- نقل می کردند تا در پرتو آنها، بتوانند روایات جعلی و مغشوش خود را نیز نشر دهند.
در این زمینه حتی روایاتی را نقل می کردند که ارتباطی با اهداف آنها نداشت، ولی زمینه را آماده می کرد تا اذهان جامعه نسبت به سایر روایاتی را که به مقتضای غلوشان نقل می کنند، مشکوک نشده و مورد قبول، واقع شود. (31)

نتیجه
 

در بیان نتیجه، تاکید بر این نکته ضروری است که« بررسی نقش غالیان در روایات تحریف قرآن» ارتباط تنگاتنگی با مبنای ما در چگونگی شکل گیری نظریه تحریف دارد. با این توجه، نقش غالیان با توجه به هریک از سه دیدگاه قابل طرح، به صورت زیر قابل استنتاج است:

الف. دیدگاه اول
 

این دیدگاه-که بیشتر از سوی خاورشناسان مطرح گردیده است- مدعی است که امامیه در گذر از دوره غیبت صغرا در نظر خود درباره عدم تحریف قرآن تغییراتی را پذیرفته است. ادعا این است که امامیه، حداقل بخش اعظمی از آن، در دوره قبل از غیبت صغرا به تحریف قرآن و نقصان و حذف برخی آیات اعتقاد داشتند. تنها با شروع غیبت کبرا، لزوم تجدید نظر در این مساله شکل گرفت و درنهایت، عقیده به وثاقت قرآن و عدم تحریف آن پدیده آمد و عقیده غالب بین امامیه گردید.
براساس این مبنا، غالیان نمی توانند جایگاه موثری در حوزه روایات تحریف داشته باشند. از دید صاحبان این تفکر، اندیشه عدم تحریف تنها مربوط به سده های اولیه تاریخ فکری شیعه است و حداکثر، آن است که بپذیریم اعتقاد به عدم تحریف، به صورت تقیه از طرف عالمان شیعی مطرح شده است. لذا قبول این اندیشه، دیگر سهمی برای غالیان باقی نمی گذارد؛ چرا که وقتی اصل پدیده تحریف به خود شیعه نسبت داده شود، دیگر جایی برای طرح نقش غالیان منتسب به شیعه باقی نمی ماند.
اتان کلبرگ می نویسد:
گرویه از اندیشمندان شیعی صدر نخست، معتقد به یک گروه افراطی(غالیان) یا دیگر فرق غلات وابسته بوده اند؛ گروهی که بعدها در اندیشه امامی تاثیراتی نهاد با این وجود بسیاری از افکار غالیان رد شده است. اگرچه آگاهی های ما درباره غالیان مبتنی بر منابع مخالفان آنهاست، اما تا حدی به عقاید آنها ازطریق کتاب فرق الشیعه، نوشته ابومحمدحسن بن موسی نوبختی وکتاب المقالات و الفرق، نوشته سعد بن عبدالله اشعری قمی دست می یابیم. در وصف عقاید اظهار شده از سوی غالیان توسط نوبختی و سعدبن عبدالله قمی هیچ خبر خاصی نسبت به تردید صحت مصحف عثمانی درج نشده است. یک دلیل محتمل این است که چنین مساله ای جایگاه اصلی در عقاید غالیان نداشته است.(32)

ب. دیدگاه دوم
 

ادبیات جدلی و نقش آن در شکل گیری نظریه تحریف، دیدگاهی است که اصل آن از آیه الله العظمی بروجردی است و محقق ارجمند حسین مدرسی طباطبایی نیز در مقاله ای آن را مدلل نموده است؛ به این ترتیب که ماهیت نظریه تحریف قرآن را برخاسته از ادبیات جدلی امامیه درمبحث امامت دانسته اند. بر این اساس، نظریه تحریف قرآن برخاسته از مباحث کلامی بین شیعه و اهل سنت در مساله اثبات امامت حضرت امیر و رد ادعاهای ارائه شده در اثبات خلافت ابوبکر، عمر و عثمان مبتنی بر اجماع امت بوده و به خودی خود فاقد اصالت است؛ چنان که بخش گسترده ای از احادیث دال بر تحریف، در حقیقت، تفاسیر داخل شده توسط فقها و علمای امامیه در تفسیرآیات است.
نظریه تحریف قرآن -که بخشی از آن بازتاب نظریات امامیه نسبت به خلافت است- هم از سوی متکلمان امامی در مقام ساکت نمودن حریفان درمباحث کلامی مورد استفاده بوده و هم از سوی غالیان به عنوان آن که یاد صریحی از نام علی(ع) در قرآن مطرح بوده است. عاملی که باعث تداول این احادیث بود، تلاش امامیه در اثبات امامت بلافصل علی (ع) بوده است. بخش مهمی از این مساله را باید در مصحف امام علی جستجو کرد. افضلیت علی(ع) در تمامی شوون، نکته ای است که امامیه در استناد آن در اثبات امامت حضرت تاکید فراوانی دارد. از سوی دیگر، اعتقاد امامیه بر وجود چنین مصحفی در طول تاریخ با این نظر همراه بوده که در آن مصحف، تفسیرآیات نیز نگاشته شده است. بخشی از روایات موجود در کتب امامیه بازتاب دهنده دیدگاه های کلامی و بخشی بازتاب دهنده تفاسیر کهن امامی و برخی نمایانگر اعتقاد غالیان است. بنابراین، براساس این دیدگاه، غالیان به عنوان ابزاری برای انتقال روایات تحریف به مجموعه احادیثی شیعه مطرح هستند.

ج . دیدگاه سوم
 

این دیدگاه را می توان نظر غالب عالمان شیعی قلمداد کرد. اعتقاد به عدم هرگونه تحریف در قرآن، در این دیدگاه به گونه ای شمول داردکه گذشته از آن که مرزی بین قرون اولیه و متاخر ایجاد نمی کند، با قاطعیت تمام، در مقابل هرگونه روایتی که دلالت بر تحریف داشته باشد مقاومت می کند. بر این اساس، تمامی توجیه ها و راه حل هایی که برای رفع اتهام تحریف نسبت به روایات تحریف صورت گرفته، تنها در مورد اندکی از آن روایات که سند آنها، مقبول باشد، راهگشا خواهد بود؛ چرا که ضعف سندی، از هویداترین شاخصه های روایات تحریف است.
از مجموع بیش از هزار روایتی که موهم تحریف اند، تعدادی نزدیک به دو سوم (613روایت) از طریق غالیان نقل شده است. معناداربودن این رقم، انگیزه ای جدی برای بررسی نقش غلات در روایات تحریف تلقی می گردد و تحقیق حاضر نیز با همین انگیزه تدوین یافته است، ولی باید توجه داشت که تعیین هر گونه نقشی برای غلات در این تحقیق، با صرف نظر کردن از نقش سایر گروه ها و راویان ضعیف و فاسد صورت گرفته است.
همسویی عقاید و انگیزه های غلات با موضوعات مطرح شده در روایات تحریف، نقش غلات در توسعه، ترویج و احیانا جعل روایات تحریف را پررنگ تر می کند. این مساله، از آن جهت حائز اهمیت است که می بینیم روایات مربوط به فضایل اهل بیت (ع) با روایات تحریف، هم خوانی زیادی دارند؛ اگرچه این امر به تنهایی نمی تواند موجب انکار کلی نسبت به فضایل مطرح شده گردد، اما این نتیجه را در پی داردکه ما در برخورد با این گونه روایات با دقت و وسواس بیشتر ی عمل کنیم.
نقش غالیان، براساس این دیدگاه، هیچ گاه یک نقش مطلق تلقی نمی گردد. به عبارت دیگر، غالیان با همه اوصاف و انگیزه هایی که برای آنان ترسیم شده است، در همان محدوده معین شده در این تحقیق در پیدایش و گسترش روایات تحریف موثر بوده اند. این بدان معناست که گذشته از مشکل سندی بسیاری از این روایات نباید به تفسیری بودن بسیار دیگری از آنها بی توجه بود. البته نوع تلقی از این روایات تفسیری می تواند به نوعی مرتبط با عملکرد غالیان محسوب گردد. لزومی ندارد که ایفای نقش غالیان را فقط در پدیده هایی چون وضع و جعل پیگیری کنیم. چه بسا ترویج روایات متشابهی که به نحوی می توانسته موید اندیشه های غالیان باشد، به همراه برداشت هایی نادرست، ازجمله این تاثیرات محسوب گردد. این تاثیرات می تواند تا آنجایی هم پیش رفته باشد که بتوانیم تصرف های لفظی در متن این روایات (مثل اضافه کردن عباراتی چون هکذا نزلت، علی خلاف ما انزل الله، نزل جبرئیل بهذه الایه هکذا) را معلول این تاثیرات بدانیم.

- اختیار معرفه الرجال(رجال الکشی)، محمدبن حسن طوسی، تحقیق: میرداماد- محمدباقر حسینی- سیدمهدی رجایی، قم: موسسه آل البیت (ع)، 1404ق.
- الاعتقادات، شیخ صدوق، تحقیق: عصام عبدالسید، [بی جا]،[ بی تا].
- بحارالانوار الجامه لدرر الاخبار الائمه الاطهار، محمدباقر مجلسی، بیروت: موسسه الوفاء، دوم 1403ق.
- البیان فی تفسیر قرآن، سیدابوالقاسم خویی، بیروت: دارالزهرا[بی تا].
- پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، مجید معارف، [بی جا] موسسه فرهنگی هنری ضریح، دوم، 1376ش.
- تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن هفتم هجری، رسول جعفریان ، قم: انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، 1369ش.
- تاریخ شیعه و فرقه های اسلامی تا قرن چهارم هجری، محمدجواد مشکور، تهران: اشراقی، سوم ،1362ش.
- تاریخ الیعقوبی، احمدبن محمدبن واضح یعقوبی، بیروت[بی نا]، 1960م.
- تهذیب الاصول، امام خمینی رحمه الله، بیروت: دارالفکر، [بی تا].
- حقایق هامه حول القرآن الکریم، سید جعفر مرتضی عاملی، قم: موسسه النشر الاسلامی [بی تا].
- الخصال، شیخ صدوق، تحقیق: علی اکبر غفاری، [بی جا]، جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، [بی تا].
- رجال الطوسی، محمدبن حسن طوسی، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم: موسسه النشر الاسلامی، 1415ق.
- رجال النجاشی، احمدبن علی نجاشی، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، قم: موسسه النشر الاسلامی، پنجم، 1416ق.
- روان شناسی شخصیت، علی اکبر سیاسی، تهران: انتشارات امیرکبیر، چهارم، 1357ش.
- شرح نهج البلاغه، عبدالحمید بن هبه الله ابن ابی الحدید، تحقیق: محمدابوالفضل ابراهیم، بی جا، دراالاحیا الکتب العربیه، [بی تا].
- الشیعه والقرآن، احسان الهی ظهیر، لاهور: اداره ترجمان السنه، 1403ق.
- صیانه القرآن من التحریف، محمدهادی معرف، قم: موسسه النشر الاسلامی، 1413ق.
- غالیان: کاوشی درجریان ها و برآیندها، نعمت الله صفری فروشانی، مشهد: بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی، 1380ش.
- فرق الشیعه، ابومحمدحسن بن موسی نوبختی، نجف: مکتب الحیدریه، چهارم، 1388ق.
- فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الارباب، حسین نوری طبرسی، چاپ سنگی، کتابخانه تخصصی حدیث.
- الفهرست، محمدبن حسن طوسی، قم: موسسه النشر الاسلامی، 1417ق.
- القران الکریم و روایات المدرستین، سید مرتضی عسکری، تهران: دانشکده اصول الدین، 1378ش.
- الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: عی اکبر غفاری، بی جا، درالکتب الاسلامیه، سوم، 1388ق.
-کلیات فی علم الرجال، جعفر سبحانی، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1410ق.
- مراه العقول فی شرح اخبارآل الرسول، محمدباقر مجلسی، تهران: درالکتب الاسلامیه، 1363ش.
- معجم الحدیث و تاریخ نشره و تدوینه و ثقافته عند الشیعه الامامیه، محمد بهبودی: [بی جا]، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1362ش.
- المفردات فی غریب القرآن، حسین بن محمد(راغب) اصفهانی، تهران: المکتبه الرضویه، [بی تا].
- المقالات والفرق، سعد بن عبدالله اشعری قمی، تصحیح: محمدجواد مشکور، بی جا، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، دوم، 1361ش.
- مکتب در فرایند تکامل، حسین مدرسی طباطبائی، ترجمه، هاشم ایزدپناه، نیوجرسی: موسسه انتشاراتی داروین، 1375 ش.
- من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: جامه المدرسین، دوم، 1404ق.
- الموضوعات فی الاثار و الاخبار، هاشم معروف حسنی، بیروت: دارالتعاریف للمطبوعات، 1407ق.
- «بررسی و نقد روایات تحریف»، محسن بیات، پایان نامه کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث، دانشکده ادبیات دانشگاه تربیت مدرس، 1373ش.
- «شیخ صدوق و نظریه تحریف قرآن»، محمدکاظم رحمتی، کتاب ماه دین، ش34-35.
- «نکاتی چند درباره موضع امامیه در خصوص قرآن»، اتان کلبرگ، ترجمه: محمدکاظم رحمتی، کتاب ماه دین، ش34 و 35.

پی نوشت ها:
 

1. درمورد 4 و 9 روایات مربوطه اگرچه در موضوع امامت نیستند ولی این روایات اصالتاً شیعی هم نبوده و از مصادر اهل سنت به جوامع حدیث ما راه یافته است.
2. به عنوان نمونه، هشام بن حکم، کتابی را با عنوا الرد علی من قال بامامه المفضول و مومن طاق نیز کتابی با همین عنوان نگاشته است برای مطالعه بیشتر ر.ک: «شیخ صدوق و نظریه تحریف قرآن» محمد کاظم رحمتی(کتاب ماه دین، ش34)
3. تاریخ شیعه و فرقه های اسلامی تا قرن چهارم هجری، ص345.
4. تاریخ یعقوبی، ص197.
5. نهایه الاصول، ص 383-384.
6. الحجه علی فصل الخطاب القول فی ابطال القول بتحریف الکتاب، ص12-15.
7. ستزیه های دیرینه در مورد تحریف قرآن هفت آسمان ش11، زمستان 1383.
8.« نکاتی چند درباره موضع امامیه در خصوص قرآن »، ص47.
9. روان شناسی شخصیت، ص98.
10. غالیان: کاوشی در جریان ها و برآیندها، ص 43.
11. رجال الکشی، ص79.
12. صد مقاله سلطانی، ص288.
13. بحارالانوار، ج25، ص271.
14. الموضوعات فی الاثار و الاخبار، ص 150.
15. المفردات فی غریب القرآن، ص31.
16. بحارالانوار، ج40، ص94.
17. همان، ج 92، ص97.
18. همان، ص92.
19. الموضوعات فی الاثار والاخبار، ص 314-316.
20. الکافی، ج1، ص 195.
21. الموضوعات فی الاثار و الاخبار، ص293.
22. القرآن الکریم و روایات المدرستین، ج3، ص 246.
23. مکتب درفرایند تکامل، ص45.
24. الکافی، ج3، ص428.
25. القرآن الکریم و روایات المدرستین، ج3، ص46.
26. الکافی، ج8، ص 52-53.
27. پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، ص303-304.
28. رجال الکشی، ص117.
29. همان، ص 177.
30. الکافی، ج 1، ص271.
31. القرآن کریم و روایات المدرستین، ج3، ص 466.
32. «نکاتی چند درباره موضع امامیه در خصوص قرآن»، ص43.
 

منبع: نشریه علوم حدیث شماره 52